تعزیه دانشجویی موسسه آموزش عالی کوشیار رشت

انعکاس فعالیتهای شبیه خوانی دانشجویی

تعزیه دانشجویی موسسه آموزش عالی کوشیار رشت

انعکاس فعالیتهای شبیه خوانی دانشجویی

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۵۳ مطلب توسط «مهدی بشارتی» ثبت شده است

۰۱
ارديبهشت

بازی رنگها در میدان تعزیه

بی شک یکی از ارکان مهم در تعزیه این هنر بی بدیل ایرانی ،

 رنگ می باشد چون این رنگ است  که نقشها و شخصیتهای

  معرکه را در ذهن بیننده عزادار، تثبیت و تفهیم می سازد و

   چنانچه رکن اساسی رنگ را از این معرکه پر جوش و خروش

 حذف نماییم نمایش عقیم و بدون روح خواهد ماند.

در تعزیه شش رنگ اصلی وجود دارد که معین البکاء به مدد این

 شش رنگ اصلی صحنه هایی بسیار زیبا از تقابل بین خیر و شر

 می آفریند. این شش رنگ عبارتند از سبز و قرمز ، سفید و سیاه ،

 آبی و زرد که به شرح و تفسیر هر یک خواهیم پرداخت. 

1- رنگ سبز

این رنگ جزء رنگهای مطلق در تعزیه می باشد شرح و بیان ذات

 رنگ سبز و اثرات روحی و روانی این رنگ لطیف بارها و بارها

  توسط اساتیدشرح داده شده است لذا از بیان مجدد آن صرف نظر

  می نمائیم. در تمامی مجالس تعزیه ، حضرت رسول الله(ص) و

دوازده امام بر حق (علیهم السلام) جمیعا  از این رنگ استفاده می

 نمایندچه در عمامه و چه در قبا و گاها عبا. در این مورد تنها یک

 استثناء وجود دارد که امام معصوم از این رنگ استفاده نمی کند

 و آن هم برای کودکی سرسلسله تعزیت داران عالم حضرت

سیدالشهداء (ع) می باشد در مجالسی مانند  روزه گرفتن حسنین

  عیدی خواستن حسنین و غیره که امام حسین(ع) طفل نابالغ

 می باشد قبای ایشان به رنگ قرمز معین شده است. دلیل این

 استثناء در رنگ لباس ، مربوط به ماجرای پیراهن آوردن جبرئیل امین

  از دارالقرار بهشت می باشد که تعزیه عیدی خواستن حسنین

  نیز بر حول همین موضوع می چرخد . نقل است که نزدیک عید ،

حسنین (ع) از مادرشان حضرت زهرا (س) تمنای پیراهن نو و جامه

 ای نیکو  نمودند تا همچون همسالان خود شادی روز عید را

 تکمیل و مضاعف نمایند اما  حضرت خیرالنساء(س) به جهت فقر ظاهری

 و عدم استطاعت مالی در اجابت  خواسته این نونهالان ، وعده امروز

 و فردا می دهد  تا بلکه فرج و گشایشی در این امر حاصل گردد

تا اینکه جبرئیل امین به حکم حضرت حق دو جامه سفید رنگ از

 بهشت  برین تحفه می آورد و جهت پوشش حسنین (ع) به حضرت

 ام ابیها(س) تقدیم می دارد. حسنین(ع) با دیدن این لباسها

 و  به اقتضای کودکی از مادرمطهرشان طلب جامه رنگی می کنند

 . مادر ، طلب ایشان را به سمع جبرئیل امین می رساندلذا بلافاصله

 جبرئیل امین به جهت اطاعت امر ،پیراهنهای سفید را پس گرفته و دو 

پیراهن یکی به رنگ سبز برای امام حسن(ع) و یکی به رنگ قرمز

 برای امام حسین(ع) تقدیم می نماید. حضرت زهرا(س) از این

 اختلاف رنگ ، متعجب می گردد و دلیل آنرا ازجبرئیل می پرسد

  و جبرئیل در پاسخ عرض می دارد که حسن مجتبی(ع) در زمان

 شهادت ، بدنش مبارکش به جهت نوشیدن زهرقاتل ، سبز خواهد

شد و حسین سیدالشهداء(ع) در زمان شهادت ، بدن مبارکش در

 اثر نیزه و خنجر خون آلود و قرمز خواهد شد و دلیل رنگ این دو

 پیراهن چنین است .(شاید دلیل اینکه پرچم گنبد حرم سیدالشهدا(ع)

بر خلاف سایر عتبات عالیات ، سرخ رنگ و خونین است همین موضوع

  باشد) .معین البکای صاحب ذوق به ظرافت از این ماجرا بهره جسته

و قبای سرخ  را شایسته قامت دلربای حضرت سیدالشهدا(ع) در

 کودکی می داند ولی در مجالسی که امام حسین(ع) دوران

 طفولیت را پشت سر نهاده دیگر قبای قرمز نمی پوشد و مانند

 سایر ذریه رسول الله(ص) قامت دل آرا  به رنگ سبز می آراید

 بهرحال  رنگ سبز رنگی مطلق در تعزیه می باشد که مختص

 حضرت رسول مکرم اسلام (ص) و ذریه اطهرش می باشد.

 2- رنگ قرمز

این رنگ جزء رنگهای مطلق محسوب می گردد یعنی دو پهلو

 نیست و فقط و فقط برای اشقیاء کاربرد دارد مگر همان یک مورد

 فوق الذکر که مربوط به طفولیت امام حسین(ع) می باشد.رنگ

قرمز ،رنگ خون و خونریزی ، جنگ ، شقاوت می باشد .در تعزیه ها

 شمر سرتاسر قرمز می پوشد پر کلاه خود، قبا، شلوار، شال کمر

 همه قرمز می باشد(البته در یک مورد زیباست که شمر سرخ

نپوشد که در جایش بیان خواهد شد ) . در سایر نقشها ، این

 قرمزی می شکند و این کار توسط تغییر رنگ پر کلاه خُود یا

شال کمر انجام می پذیرد مثل حارث که شال و پر سیاه استفاده 

 می نماید و یا غلامان خونخواره که شال و پر سیاه و بعضا زرد

 استفاده می نمایند . معین البکاء انحصار رنگ  قرمز را بطور

 مطلق به شمر واگذار نموده است

3- رنگ سیاه

جزء رنگهای نسبی می باشد یعنی موافق و مخالف هر دو

استفاده می نمایند.و ترکیب آن با رنگهای دیگر، کاربرد آن را

مشخص می سازد.

چنانچه  رنگ سیاه با قرمز ترکیب شود رنگ خوف و هول و

 هراس می گردد مثل منقذ ، حکم ، ابن ملجم یا وحشی

 .و چنانچه رنگ سیاه با رنگ سبز ترکیب گردد رنگ وقار و تقدس

 به خود می گیرد مثل حضرت زهرا(س) ، حضرت زینب(س)و

سایر زنان ذریه رسول الله (ص) و چنانچه با رنگ سفید ترکیب

 گردد ، رنگ روزمره خواهد بود مثل طوعه ، مادر وهب ، زن حارث

، زن خولی .یکی از ظرایف تعزیه این است که شقی یا مخالف خوان

 هرچه به لحظه جنایت و شقاوت نزدیکتر می شود طیف رنگ

 لباسهایش به سمت سیاهی می رود تا معنی شقاوت و سیاه

 دلی در نظر بیننده مجسم گردد و این چنین است که لباس شمر

در تعزیه شهادت امام حسین(ع) قرمزی تیره به اصطلاح خون کفتری

 می گردد  در حالیکه در سایر مجالس، شمر لباس قرمزروشن می

 پوشد و نکته ظریف دیگر اینکه وقتی شمر بسوی قتلگاه می رود

 روبندی سیاه بر چهره نحس خود می اندازد این روبند سیاه

علاوه بر معنای اولیه که شرم از حضرت سیدالشهداء (ع)

می باشد، تمایل رنگ قرمز به سوی سیاهی را بیشتر و بهتر

نمایان می سازد البته بعضی اساتیدمعتقدند این سیاه پوشی

شمر در قتلگاه ،معنای عزا داری کائنات را هم مجسم می سازد

بهرحال  معین البکاء به بهترین نحو از روانشناسی رنگها بهره

جسته است

4- سفید

این رنگ جزء رنگهای نسبی می باشد یعنی با ترکیب آن با رنگ

 دیگر می توان مرز بین خیر و شر را مشخص نمود.در بیشتر مجالس

 جهت موافقی استفاده می گردد که از ذریه رسول الله (ص) نمی

 باشدمثل انبیای الهی ،وهب، حبیب ، ساربان و غیره و گاها در

 زنان موافق نیز کاربرد دارد مثل چادربهشتی که در مجلس عروسی

زنان قریش ، حضرت زهرا(س) به سر می نماید و یا چادر زرنگار

 حضرت زینب(س) در مجلس عروسی زینب(س) و یا زن وهب

 که نماد نو عروس بودن وی می باشد.

شرح یک نکته زیبا و ظریف خالی از لطف نمی باشد که شهادت

 خوان هرچه به لحظه شهادت نزدیکتر می گرددوجه پاکی و

سفیدی آن بیشتر می شود و این پاکی و رهایی از رنگهای دنیوی

 را تنها می توان با رنگ سفید مشخص نمود لذا معین البکاء

برای شهادت خوان ، کفن پوشی در نظر گرفته است کفن علاوه

 بر نقشی که در تعزیه دارد ، به طور ذاتی این تداعی را در ذهن

 بیننده ایجاد می کند که کم کم شهادت خوان از تعلقات دنیوی در

حال رها شدن می باشد و به رنگ بی رنگی می رسد این مطلب

 ظریف در تعزیه شهادت امام حسین(ع) به اوج می رسد آنجا که

 امام پیراهن کهنه طلب می نماید این پاکی و رهایی به حد

  اعلای خود می رسد این از عجایب تعزیه می باشدکه چطور

  معین البکاء با رنگهای ساده ، شخصیت سازی و تیپ پردازی می

نماید

5- زرد

رنگ تردید و دودلی می باشد و برای افراد خاص منظور می گردد

یکی برای جناب حربن یزید ریاحی که تا آخرین دقایق عمر در

  شک و تردید است و دیگری برای عمر بن سعد که ایشان هم

 مردد و دودل می باشد و صد افسوس که تردید وی به نتیجه ای

نرسید و او را به اشقیای دیگر ملحق نمود. بهتر است لباس زرد

 رنگ عمربن سعد با رنگی قرمز شکسته گردد تا بیننده بداند 

  که این شک شکی مقدسی نیست و پایان خیری ندارد

6- آبی

رنگ شادی و سرور می باشد در چند جا کاربرد دارد یکی

برای لباس جناب قاسم بن حسن(ع) که مطلب عروسی دارد

  و دیگری برای شمر تعزیه بازارشام که وی آبی می پوشد چون

  این شمر دیگر آن شمر خونریز و خونخوار نیست بلکه شمری است

  که خوشحال سرمست و شاد از این پیروزی ننگین به خدمت یزید

ملعون می رسد و واقعات کربلا را روایت می نماید در بعضی نقاط

 دیده شده که شمر لباسی آبی پوشیده و شال مشکی یا قرمز

بر کمر بسته است این کارکرد ظریف نشان می دهد شمر

خوشحال و سرمست ، راوی مجلس عزا می گردد.

به غیر از این شش رنگ اصلی ، رنگهای دیگر مثل قهوه ای ، بنفش ،

صورتی و غیره نیز کاربرد دارند که وجه تمایز خاصی ندارند ولی

 باید در استفاده از آنان دقت بسیار نمود تا مبادا آسیبی به جریان

 رنگ شناسی تعزیه وارد ننماید.

 بهرحال تمامی این رنگها و الوان ،  عزا دار و نوحه خوان حضرت

سیدالشهداء(ع) می باشندچه مخالف چه موافق،چه مطلق چه

 نسبی، چه اصلی چه فرعی .

بنگر به دف و بربط و نای و دهل و سنج

گویا که بگریند به غریبی تو هر پنج

بقلم امیرحسین کریمی علویجه

  • مهدی بشارتی
۰۱
ارديبهشت







 

استاد جابر عناصری اردبیلی به دیدار صاحب نسخ خویش ، شتافت

  • مهدی بشارتی
۰۷
آبان

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

  • مهدی بشارتی
۰۷
آبان


  • مهدی بشارتی
۲۳
دی
اعضای مسلمان لشکر سیزده اس اس مسلح (وافن اس اس) در حال نماز خواندن. آلمان, ۱۹۴۳

http://jamejamonline.ir/Media/Image/1393/10/22/635566721921121161.jpg

  • مهدی بشارتی
۰۷
دی

یک نقطه ته خط ، تمام شد . یعنی بعد از نقطه ته خط سر سطری هم وجود خواهد داشت .

یکسال تلاش و تمرین و آماده سازی و چانه زنی برای گرفتن بودجه و بستن متن و مسافرت برای تهیه لباس و لوازم و هزار چیز دیگه ختم شد به محرم که پر از شور و شوق بودم برای تعزیه ، برای مظلوم خوانی ، نمیدونم موفق بودم یا نه ولی نیتم خیر بود به دور از هرگونه جاه طلبی و خودنمایی ، شاهدی نمیخوام بگیرم که شاهدم خود الله ست و بس و به کس دیگه ای نیاز ندارم .

شور و شوق بچه ها وقتی 25 مهر اولین تمرین با لباس رو داشتیم .

استرس و ترس قبل از اجراها که انگار با پخش نوای سوره تکویر به آرامشی عمیق بدل میشد .

صد حیف که تموم شد . یعنی دیگه تموم شد . عمری می مونه که بخوام در راه ابا عبداله قدم بزارم براش بخونم براش گریه کنم به یادش راه برم

مردم ! کربلا همین جاست . تو دل من تو دل تو تو دل همه اگه کربلایی باشیم . تو قطره قطره اشکی که به یاد حسین روی صورتتون جاری میشه .

خدایا ! قسمت کن یه سال دیگه یه کار دیگه یه بار دیگه

السلام علیک یا ابا عبداله

  • مهدی بشارتی
۰۷
دی


  • مهدی بشارتی
۰۷
دی


  • مهدی بشارتی
۰۹
آذر

مداحی زیبای میثم مطیعی در عزای آقا حسین


دریافت
  • مهدی بشارتی
۲۸
آبان

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا

بند اوّل

مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا

گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا

پیش تر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا

جام اشگ و خون گرفتم از سبوی کربلا

با وجود نهر جاریِ فرات و علقمه

خون ثارالله شد آب وضوی کربلا

اشگ چشم زینب و خون حسین بن علی

گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا

گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه

گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا

کعبه و سعی و صفا و مروه ی من کربلاست

هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا

در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک

می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند دوّم

از فراق کربلا پیوسته دارم زمزمه

ترسم این هجران دهد آخر به عمرم خاتمه

دوست دارم تا بگریم در کنار قتلگاه

بشنوم در گوشه ی مقتل صدای فاطمه

دوست دارم تا شود از گریه چشمم جام اشک

با سرشک دیده سقّایی کنم در علقمه

دوست دارم مرقد شش گوشه گیرم در بغل

اشگ ریزم بر رخ و باشم دعا گوی همه

دین من دنیای من عقبای من باشد حسین

نه به خُلدم حاجت است و نه زنارم واهمه

دیده بستم از همه عالم، دلم در کربلاست

بر لبم دائم بود این بیت زیبا زمزمه

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند سوّم

کربلا ای حُرمتت بالاتر از بیت الحرام

تا به کی از دور گویم بر شهیدانت سلام

تا به کی از دور گردم دور نهر علقمه

تا به کی فراتت خون دل ریزم به جام

آه از من گر نسوزم لحظه لحظه بر حسین

وای بر من گر شود بی کربلا عمرم تمام

کربلا! یک لحظه از آب فرات خود بپرس

مِهر زهرا از چه شد بر زاده ی زهرا حرام

کربلا! فریاد زن با مردم عالم بگو

کوفیان با سنگ از مهمان گرفتند احترام

بس که می گردد دلم بر گرد آن شش گوشه قبر

بس که مشتاق حسین و کربلایم صبح و شام

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند چهارم

من کجا از دلبرم یک لحظه دل بر داشتم

پیش تر از خلقتِ دل مهرِ دلبر داشتم

پیش تر از بودن چشمم هزاران موج اشک

از برای گریه بر آن جسم بی سر داشتم

پیش تر از بردن نام پدر گفتم حسین

مهر او را در دل از دامان مادر داشتم

شیر مادر را ننوشیده، به چشمم سیل اشک

بر گلوی تشنه ی شش ماهه اصغر داشتم

پیش تر از نوجوانی سینه بر اکبر زدم

پاره های دل بر آن صد پاره پیکر داشتم

مادرم می گفت ای فرزند! من کام تو را

از ازل با خاک سرخ کربلا برداشتم

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند پنجم

عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین

تا برات کربلایم را کند امضا حسین

هم دلم برده با خود در کنار قتلگاه

هم دو چشمم را کند از اشک و خون دریا حسین

با همین پرونده ی سنگین و این بار گناه

می خرد ما را در این دنیا و آن دنیا حسین

از سنین کودکی پوشیده ام رخت سیاه

ریختم اشگ و زدم بر سینه، گفتم یا حسین

غم مخور گر روز محشر گم شدی در بین خلق

هر کجا باشیم ما را می کند پیدا حسین

من که از روز ولادت کربلایی بوده ام

دوست دارم وقت مردن هم بمیرم با حسین

کعبه و رکن و مقام و زمزم من کربلاست

از حسینم در حسینم با حسینم با حسین

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند ششم

خاک را در قتلگه گِل کردم از اشگ دو عین

ساختم مُهری و روی آن نوشتم یا حسین

اشگ من بر یوسف زهراست، دین و دِین من

گریه کن ای دیده نگذاری بمانم زیر دِین

ای اجل مهلت بده یک لحظه سقّایی کنم

با سرشک دیده بر سقّای مقطوع الیدین

دوست دارم مثل زینب سر به محمل بشکنم

خون فشانم از جبین و اشگ ریزم از دو عین

در نظر می آورم گلدسته ی عبّاس را

چون کنم از قصر شیرین رو به شهر خانقین

از نفس های شب و عطر نسیم صبحگاه

در مدینه در نجف در کربلا در کاظمین

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند هفتم

قطره قطره آب شو ای دل چو شمع انجمن

گریه کن ای دیده بر آن کشته ی صد پاره تن

یک بیابان خار و یک صحرا خزان یک برگ گل

یک هزار و نهصد و پنجاه زخم و یک بدن

یوسف زهرا تنش با چنگ گرگان چنگ چنگ

پیرهن از تن، تن او پاره تر از پیرهن

کاش بودم روز عاشورا کنار قتلگاه

ناله از دل می زدم کی شمر! زینب را نزن

کاش می گفتم به دشت کربلا با زائرین

بوریایی شد تن فرزند زهرا را کفن

گر چه از آن تربت شش گوشه دور افتاده ام

کربلا باشد به من نزدیک تر از جان من

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند هشتم

ناله در دل، اشگ بر رخسار، بغضم در گلوست

عضو عضوم با حسین فاطمه در گفتگوست

نامه ی اعمال من این چشم گریان من است

اشگ من بر صورت من خوش تر از آب وضوست

هر کجا پا می نهم انگار نهر علقمه

هر طرف رو می کنم قبر حسینم روبروست

اشگ از سوز عطش خشکیده در چشم رباب

کودک شش ماهه را تیر سه شعبه در گلوست

مکتب من خیمه ی عبّاس و درسم یا حسین

دین من آیین من تا صبح محشر عشق اوست

با حسین و کربلا یک عمر عادت کرده ام

کربلایم کربلایم کربلایم آرزوست

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند نهم

کربلا یعنی خدای کعبه را بیت الحرم

کربلا خاکی است کز خون خدا شد محترم

کربلا یعنی سرشک دیده و هُرم عطش

پیکر صد چاک و دست خالی و مشک و علم

غنچه ای از ضرب سیلی گشته رخسارش کبود

لاله ای از تازیانه کرده اندامش ورم

نونهالی حنجرش خشکیده از سوز عطش

سرو اندامی زخون چسبیده لب هایش به هم

نوجوانی تشنه ی آب دم شمشیرها

شیر خواری شیر خورده از دم تیر ستم

در طواف کعبه گفتم با خداوند حرم

کی خداوند حرم حتّی کنار این حرم

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند دهم

زخم دل، زخم بدن، زخم جگر، زخم زبان

آفتاب گرم و هرم تشنگی، داغ جوان

سنگ، مُهر و قتلگه سجّاده، خون آب وضو

ذکر بر لب، تیر بر دل، اشگ بر صورت روان

داد زیر خنجر قاتل نمازش را سلام

گفت تسبیحات زهرا را به بالای سنان

آفتاب فاطمه افتاد بر روی زمین

بر تن عریان او خورشید گشته سایبان

بارالها دیده ای تا خون بگریم روز و شب

سیل اشگم را به قبر یوسف زهرا رسان

هر کجا پا می گذارم، هر طرف رو آورم

از نسیم و از فضا و از زمین و آسمان

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند یازدهم

طایران دیدند از صیّادها آزارها

لاله ها لب تشنه جان دادند زیر خارها

دختران فاطمه دامانشان آتش گرفت

از هجوم دشمنان و از شرارا نارها

خون زگوش دختر شیر خدا جاری شده

گوشواره اوفتاده در کف خونخوارها

کربلا معجر بپوشان تا نبیند فاطمه

داغ گرما، نقش سیلی، بر گل رخسارها

کاش می شد صورت خود را نهم بر روی خاک

در مسیر کربلا، در مقدم زوّارها

خوانده ام از خوردسالی روز و شب این بیت را

بارها و بارها و بارها و بارها

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند دوازدهم

کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا

در فراقت مبتلایم مبتلایم مبتلا

عاقبت با خون ثاراللّهیان تفسیر شد

قصّه ی ذبح عظیم و آیه ی قالوا بلا

آیه ی قرآن نیفتاد از لب خشک حسین

از کنار قتلگه تا دامن طشت طلا

جان فدای کشته ای که با سر ببریده اش

بر فراز نی چهل منزل به دشمن گفت، لا

سال ها دیدم که در هر محفلی با سوزِ دل

خوانده اند این بیت را با یکدگر اهل ولا

«تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده

تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا»

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

  • مهدی بشارتی